دانشجوی سال آخر دکترا هستم. یه همسر مهربون هم دارم که دو سال پیش همین موقعها, با اومدنش توی زندگیم, به زندگیم شور و حال دیگه ای داد. قصد دارم اینجا از اتفاقاتی که برام میفته, یا مطالب جدیدی که میبینم, میشنوم, یا میخونم بنویسم.
ادامه...
یکی از علایقم اینه که شب, همینطور که چراغ اتاق خاموشه, یه سیب بردارم و برم رو تختخواب بشینم و از پنجره, پارک رو نگاه کنم و سیبم رو گاز بزنم. سیب, سکوت, آرامش.......
چه کار خوبی می کنی. تا می تونی این کار رو بکن. بعدها نمی تونی بکنی. عین حالای من. چرا که روکشای دندونام میافته.
این دندون هم برای خودش داستانیه ها.
مطمنین با دندون روکش دار نباید سیب خورد؟ من میخورما.....
همین دکور و صحنه رو حفظ کن فقط به جای سیب یه لیوان بزرگ شیر با شکر قرار بده !
بذار این صحنه رو من بازی کنم !
( این عروسکا چه ناز شدن )
به به, شیر هم خیلی میچسبه. حتماً, خودت بهتر از همه این صحنه رو بازی میکنی
آره, عروسکا خیلی خوشگل شدن.